این خزانم را نبین من هم بهاری داشتم 
با تمام بی کسی هایم  تباری داشتم

 دست شب تاراج زد بر پیکر خورشید من
 ور نه با آن صبح امیدم قراری داشتم

 بر دلم هر لحظه می رویید شوق عاشقی
 در کنار سادگی ها روزگاری داشتم

 دیر فهمیدم تفاوت را میان اشک ها
 کز تمام نارفیقان چشم یاری داشتم

 سینه می سوزد ز فریادی غریب و آشنا
 من وداعی تلخ از یاد نگاری داشتم

 می کشد هر دم به سخره اشک هایم را فلک
 خوب می داند چه قلب بردباری داشتم

 دیده می بندم که حسرت بر دلم بسیار شد
 ای دریغا من در این ویرانه، داری داشتم


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین مطالب این وبلاگ

محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

من خودم یک فرهنگی بازنشسته ام فرهنگیان خیلی مظلوم واقع شده اند روزنگار۹۸ Clifton Debra زمستان؛ فصل تغییر دوربین مدار بسته واردات کالا از چین و ترخیص کالا Trina لوازم آرایشی ارگانیک ایرانی