می گویند قیلمی به نام "پزشک"(Der Medicus)  که یک فیلم آلمانی است اخیرا در آلمان به نمایش در آمده است.

 

Related image

 

من این فیلم را ندیدم ولی دوست دارم واقعیات آن را بدانم. اما داستان آن را این گونه تعریف می کنند:
داستان فیلم مربوط به هزار سال پیش است. سال 1021 میلادی در قرون وسطی که اروپا در جهل و بیماری به سر می برد.
فیلم قلب لندن را نشان می دهد که مردم با فقر، آلودگی و بیماری دست و پنجه نرم می کنند و تنازع بقا در جریان است.
هیچ کس از طبابت چیزی نمی داند.
فقط سلمانی های دوره گرد (آرایشگران)، اندکی کارهای طبی در حد کشیدن دندان، جا انداختن استخوان و قطع انگشتان سیاه شده انجام می دهند و میزان زیادی اوراد و خرافه به جای درمان به خورد مردم می دهند.
سلمانی دوره گردی با گاری که در آن زندگی می کند‌ به محله ای در لندن آمده است.
مادری بیوه که سه فرزند کوچک دارد، دچار حصبه می شود.
بچه (جسي) به دنبال سلمانی «طبیب» می رود و او اصلا بر بالین مریض نمی آید و می گوید این درد درمان نمی شود.
مادر می میرد و کودک یتیم به همان سلمانی پناه می برد، چون گمان می‌کند از طبابت چیزی می داند.
چند سال بعد "سلمانی" دچار آب مروارید می شود و بیناییش را از دست می دهد.
جسی او را نزد یک کحّال (در قدیم کَحّال به کسی گفته می شد که هم سرمه در چشم کسان می کشید و هم جراحات و امراض چشم را درمان می کرد "فرهنگ معین") یهودی می برد.
کحّال او را عمل جراحی آب مروارید می کند و چشمانش شفا می یابد.
جسی از مرد یهودی می پرسد: چنین طبابت شگفتی را چگونه و از کجا آموختی؟
کحّال می‌گوید: از بزرگ ترین دانشمند کره ی زمین.

جسی می گوید: هر طور هست باید به افتخار شاگردی او نایل شوم. کجاست؟ نامش چیست؟ 
کحّال پاسخ می دهد: نامش "ابن سینا" است و تو باید برای دیدن او به ایران و به شهر اصفهان بروی.
جسی با مصايب بی شمار و خطر کردن جان، خود را به اصفهان می رساند.
در آن جا با شهری مواجه می شود که بر خلاف لندن، عظیم و مدرن است. برج و بارو دارد و ابوعلی سینا در یک مسجد بزرگ که رواق های فراخ دارد، صبح ها طب درس می دهد. عصرها فلسفه و شب ها بر بام مسجد درس نجوم و هیئت. جسی از این همه دانش و تمدن شگفت زده می شود.
شاید مهم ترین صحنه ی فیلم آن جاست که بوعلی به جسی می گوید: در باب عفونت گوش مقاله ای ارائه بده.
جسی از مسؤول کتابخانه می پرسد کتابی در باب عفونت گوش وجود دارد؟
او جواب می دهد آن قفسه را ببین.
وقتی جسی قفسه را باز می کند، می بیند پر از کتاب است.
می گوید کدام کتاب مربوط به عفونت گوش است؟
مسئول کتابخانه می گوید: همه ی آن ها!
بیننده خود شاهد است زمانی که در قلب اروپا برای درمان بیماری ها به اوراد و جادو متوسل می شدند، در کتابخانه ی اصفهان، يک قفسه کتاب فقط مربوط به عفونت گوش بوده است.
این تفاوت دانش در ایران و غرب یک هزار سال پیش از منظر یک فیلم صد در صد غربی است.
هزار سال بعد اعلام شد که دو دانشگاه برتر ایران، شریف و تهران، در رتبه های ششصدم دنیا هستند.

اظهار نظر در مورد این فیلم با کارشناسان و منتقدان و افرادی است که آن را دیده و از محتوای آن مطلع هستند می باشد. قطعا سازنده فیلم در کنار این قسمت از فیلم نامه مقاصد دیگری نیز در سر داشته است.

منتظر اعلام نظرات دوستان می مانم.

ستاره سهیل


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین مطالب این وبلاگ

محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

Jonathan Patricia موسسه حقوقی وکیل مدافع سدیم کربنات دفتر ازدواج - عقد دائم و عقد موقت بازار کسب و کار اینترنتی